مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک چیست؟

مدیریت استراتژیک فرایند تعیین اهداف و رویه‌ها به منظور رقابتی‌تر کردن یک شرکت یا سازمان است. به طور معمول، مدیریت استراتژیک به استقرار مؤثر کارکنان و منابع برای دستیابی به این اهداف می‌پردازد؛ همچنین شامل ارزیابی استراتژی، تجزیه‌وتحلیل سازمان داخلی و اجرای استراتژی در سراسر شرکت است.

برنامه‌ریزی‌های استراتژیک در سازمان به قدری اهمیت دارد که در قالب استاندارد ایزو ۹۰۰۱ به آن پرداخته شده است. در واقع مدیریت استراتژیک  یکی از مهم‌ترین قسمت‌های اجرای استاندارد ایزو ۹۰۰۱ است.

بررسی اجمالی

همان‌طور که اشاره شد مدیریت استراتژیک عبارت است از برنامه‌ریزی، نظارت، تجزیه‌وتحلیل و ارزیابی مستمر تمامی نیازهای یک سازمان برای دستیابی به اهداف و مقاصد خود. تغییرات در محیط‌های کسب‌وکار، سازمان‌ها را ملزم می‌کند که استراتژی‌های موفقیت خود را به طور مداوم ارزیابی کنند.

این فرایند به سازمان‌ها کمک می‌کند تا وضعیت فعلی خود را ارزیابی کنند، استراتژی‌ها را به کار گیرند و اثربخشی استراتژی‌های مدیریت اجرا شده را تجزیه‌وتحلیل کنند. مدیریت استراتژیک شامل پنج استراتژی اساسی است و بسته به محیط اطراف می‌تواند در اجرا متفاوت باشد.

اهداف مدیریت استراتژیک

تاریخچه

سال ۱۹۵۷: شایستگی متمایز، اصطلاحی است که در سال ۱۹۵۷ توسط دانشمند جامعه‌شناسی و حقوق فیلیپ سلزنیک معرفی شد و بر ایده شایستگی‌های اصلی و مزیت رقابتی در تئوری مدیریت استراتژیک متمرکز بود. این امر باعث ایجاد چارچوب‌هایی برای ارزیابی نقاط قوت و ضعف یک سازمان در رابطه با تهدیدها و فرصت‌های موجود در محیط خارجی آن شد.

دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰: انواع استراتژی‌های مدیریت استراتژیک در طول زمان تغییر کرده‌اند. رشته مدرن مدیریت استراتژیک ریشه در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ دارد. از متفکران برجسته در این زمینه می‌توان به پیتر دراکر اشاره کرد که گاهی از او به عنوان بنیان‌گذار مطالعات مدیریت یاد می‌شود. از جمله مشارکت‌های او این ایده اصلی بود که هدف یک تجارت ایجاد رضایت مشتری است و خواسته‌های مشتری تعیین می‌کند که مسیر تجارت چگونه شکل بگیرد. وظیفه اصلی مدیریت، تجمیع منابع و توانمندسازی کارکنان برای رسیدگی موثر به نیازها و ترجیحات در حال تکامل مشتریان است.

دهه ۱۹۸۰: در دهه ۱۹۸۰، یک استاد مدرسه بازرگانی هاروارد به نام تئودور لویت، استراتژی متفاوتی را با تمرکز بر مشتری ایجاد کرد. این استراتژی با تاکید قبلی بر تولید متفاوت بود و بر ایجاد یک محصول با کیفیت بالا و تضمین موفقیت تاکید می‌کرد.


تعریف استراتژی و روابط متقابل

هنری مینتزبرگ، دانشمند مدیریت کانادایی، به این نتیجه رسید که فرایند مدیریت استراتژیک می‌تواند پویاتر و کمتر از آن چیزی که نظریه‌پردازان مدیریت فکر می‌کردند، قابل پیش‌بینی باشد. او در مقاله خود در سال ۱۹۸۷، استدلال کرد که حوزه مدیریت استراتژیک نمی‌تواند بر یک تعریف واحد از استراتژی تکیه کند. در عوض، او پنج تعریف از استراتژی و روابط متقابل آن‌ها را بیان کرد:

  1. طرح: استراتژی به عنوان یک اقدام آگاهانه برای مقابله با یک موقعیت.
  2. بازی: استراتژی به عنوان یک مانور برای گول زدن رقیب، که می‌تواند بخشی از یک برنامه نیز باشد.
  3. الگو: استراتژی ناشی از ثبات در رفتار که می‌تواند مستقل از برنامه باشد.
  4. موقعیت: استراتژی به عنوان یک نیروی میانجی یا تطابق سازگار بین سازمان و محیط است.
  5. دیدگاه: استراتژی به عنوان یک مفهوم یا روش ریشه‌دار برای درک جهان است.

مزایای مدیریت استراتژیک

درک مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک به چندین مکتب فکری تقسیم می‌شود. یک رویکرد تجویزی برای مدیریت استراتژیک، چگونگی توسعه استراتژی‌ها را مشخص می‌کند، در حالی که یک رویکرد توصیفی بر چگونگی اجرای استراتژی‌ها تمرکز دارد. این مکاتب در مورد اینکه آیا استراتژی‌ها از طریق یک فرایند تحلیلی توسعه می‌یابند، که در آن همه تهدیدها و فرصت‌ها در نظر گرفته می‌شوند، یا بیشتر شبیه به اصول راهنمای کلی هستند، تفاوت دارند.

فرهنگ کسب‌وکار، مهارت‌ها و شایستگی‌های کارکنان و ساختار سازمانی، همه عوامل مهمی هستند که بر چگونگی دستیابی سازمان به اهداف تعیین‌شده تأثیر می‌گذارند. شرکت‌های انعطاف‌ناپذیر ممکن است برای موفقیت در یک محیط کسب‌وکار در حال تغییر دشوار باشند. ایجاد مانعی بین توسعه استراتژی‌ها و اجرای آن‌ها می‌تواند تعیین اینکه آیا اهداف به طور موثر برآورده شده‌اند یا خیر را برای مدیران دشوار کند.

وظایف مدیران استراتژیک

در حالی که مدیریت ارشد یک سازمان در نهایت مسئول استراتژی آن است، خود استراتژی‌ها اغلب توسط اقدامات و ایده‌های مدیران و کارکنان سطوح پایین‌تر ایجاد می‌شوند. رهبران سازمانی محیط، به طور کلی بر یادگیری از استراتژی‌های گذشته و بررسی آن‌ها تمرکز می‌کنند.

سپس از دانش جمعی برای توسعه استراتژی‌های آینده و هدایت رفتار کارکنان استفاده می‌شود تا اطمینان حاصل شود که کل سازمان در حال حرکت به جلو است. به این دلایل، مدیریت استراتژیک اثربخش نیازمند دیدگاه درونی و بیرونی است.


دلایل اهمیت مدیریت استراتژیک

در تجارت، مدیریت استراتژیک مهم است زیرا به شرکت اجازه می‌دهد تا زمینه‌های بهبود عملیاتی را تجزیه‌‍وتحلیل کند. در بسیاری از موارد، آن‌ها می‌توانند از یک فرایند تحلیلی پیروی کنند که تهدیدها و فرصت‌های بالقوه را شناسایی می‌کند، یا به سادگی از دستورالعمل‌های کلی پیروی ‌کنند.

با توجه به ساختار سازمان، یک شرکت ممکن است از یک رویکرد تجویزی یا توصیفی برای مدیریت استراتژیک پیروی کند. تحت یک مدل تجویزی، استراتژی‌ها برای توسعه و اجرا ترسیم می‌شوند. در مقابل، یک رویکرد توصیفی، توصیف می‌کند که چگونه شرکت می‌تواند این استراتژی‌ها را توسعه دهد.

مزایای مدیریت استراتژیک

به طور کلی تصور می‌شود که مدیریت استراتژیک دارای مزایای مالی و غیر مالی است. فرایند مدیریت استراتژیک به سازمان و رهبری آن کمک می‌کند تا در مورد آینده خود فکر کرده و برای آن برنامه‌ریزی کند و مسئولیت اصلی هیئت مدیره را انجام دهد.

بر خلاف فعالیت‌های کوتاه مدت، مدیریت استراتژیک موثر به طور مستمر فعالیت‌های یک سازمان را برنامه‌ریزی، نظارت و آزمایش می‌کند و در نتیجه کارایی عملیاتی، سهم بازار و سودآوری بیشتری را به همراه دارد و جهت کلی سازمان و کارکنان آن را تعیین می‌کند.

مفاهیم مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک مبتنی بر درک واضح افراد از مأموریت سازمان، چشم‌اندازی از جایگاه آینده و ارزش‌هایی که اقدامات آن را هدایت می‌کنند است. این فرایند مستلزم تعهد به برنامه‌ریزی استراتژیک است. برنامه‌ریزی استراتژیک همچنین زیر‌‎مجموعه‌ای از مدیریت کسب‌وکار و شامل توانایی سازمان برای تعیین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت است.

داشتن یک فرایند تعریف‌شده برای مدیریت استراتژی‌های یک مؤسسه به سازمان‌ها کمک می‌کند تا تصمیمات منطقی بگیرند و اهداف جدید را به سرعت توسعه دهند تا با فناوری در حال تحول، بازار و شرایط کسب‌وکار همگام شوند. بنابراین، مدیریت استراتژیک می‌تواند به سازمان کمک کند تا مزیت رقابتی کسب کند، سهم بازار را بهبود بخشد و برای آینده خود برنامه‌ریزی کند.

پنج مرحله فرایند مدیریت استراتژیک

مکاتب فکری زیادی در مورد نحوه انجام مدیریت استراتژیک وجود دارد و دانشگاهیان و مدیران چارچوب‌های متعددی را برای هدایت این فرایند ایجاد کرده‌اند. به طور کلی، مدیریت استراتژیک معمولاً شامل پنج مرحله است:

  1. ارزیابی جهت استراتژیک فعلی سازمان
  2. شناسایی و تجزیه‌‎وتحلیل نقاط قوت و ضعف داخلی و خارجی
  3. تدوین برنامه‌های عملیاتی
  4. اجرای برنامه‌های عملیاتی
  5. ارزیابی میزان موفقیت برنامه‌ها و ایجاد تغییرات در صورت بروز نتایج نامطلوب

ارتباطات موثر، جمع‌آوری داده‌ها و فرهنگ سازمانی نیز نقش مهمی در فرایند مدیریت استراتژیک ایفا می‌کنند. فقدان ارتباطات و فرهنگ منفی سازمانی می‌تواند منجر به ناهماهنگی برنامه مدیریت استراتژیک سازمان و فعالیت‌های انجام شده توسط واحدها و بخش‌های مختلف تجاری آن شود. بنابراین، مدیریت استراتژی شامل تجزیه‌وتحلیل تصمیمات تجاری بین عملکردی قبل از اجرای آن‌ها برای اطمینان از همسویی با اهداف سازمان است.


نمونه‌ای از مدیریت استراتژیک

شرکت بزرگی را در نظر بگیرید که می‌خواهد به نرخ‌های فروش آنلاین بلندپروازانه‌تری دست یابد. برای دستیابی به این اهداف، شرکت یک استراتژی ایجاد و آن را ابلاغ می‌کند. استراتژی در واحدها و بخش‌های مختلف سازمان اعمال شده و آن را با اهداف کارکنان، ادغام و اجرایی می‌کنند. اگر یک مدیریت استراتژیک موثر اعمال شود، در حالت ایده‌آل، به شرکت کمک می‌کند تا از طریق یک فرایند واحد و هماهنگ به اهداف خود دست یابد.

تفاوت مدیریت استراتژیک و برنامه‌ریزی استراتژیک

مدیریت و برنامه‌ریزی آنچنان در هم تنیده هستند که نمی‌توان آن‌ها را از یکدیگر جدا کرد؛ بااین‌حال درباره تفاوت این دو مفهوم می‌توان گفت: برنامه‌ریزی استراتژیک فرایندی هست که با هدف رسیدن سازمان به استراتژی انجام می‌شود؛ درحالی‌که در مدیریت استراتژیک هدف ما اجرای برنامه به‌دست‌آمده از برنامه‌ریزی راهبردی است.

به‌طورکلی مدیریت (ازجمله مدیریت استراتژیک) شامل برنامه‌ریزی، اجرا، نظارت، کنترل و… است. باتوجه‌به این تعریف، برنامه‌ریزی استراتژیک بخشی از مدیریت استراتژیک است و در دل مدیریت راهبردی رخ می‌دهد.

مولفه‌های مدیریت استراتژیک

در مدیریت استراتژیک با دو فرایند اصلی مواجه هستیم:

  1. فرمولاسیون

فرمول‌بندی شامل ارزیابی محیطی است که سازمان در آن فعالیت می‌کند و سپس ایجاد استراتژی در مورد نحوه عملکرد و رقابت سازمان. این مرحله مشابه فرایند بودجه‌‎ریزی است.

  1. پیاده‌سازی

پیاده‌سازی شامل به کارگیری منابع سازمان برای دستیابی به اهداف مورد نظر است.


چارچوب مدیریت استراتژیک

ابزاری است که برای بهره‌وری بیشتر و نوآوری، کنترل بهینه انرژی و همسویی افراد، تیم‌ها و دپارتمان‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد. بدون چارچوب مدیریتی، شرکت‌ها در بهترین حالت در یک سطح تاکتیکی عمل می‌کنند. این ابزار مدیریتی تیم‌های مختلف سازمان را جهت داده و به آن‌ها کمک می‌کند تا کار خود را برای دستیابی به چشم‌انداز استراتژیک، به درستی انجام دهند. در ادامه با چند سبک از چارچوب‌های مدیریت استرتژیک آشنا شوید:

مزیت رقابتی

یک سازمان ممکن است به هزینه تولید کمتر یا تمایز محصول به عنوان یک مزیت در برابر رقبای خود دست یابد. مهم است که به موقعیت برند و شرکت در بازار نگاه کنید و همچنین تمام مزیت‌‎های رقابتی شرکت را نسبت به رقبای خود مشخص کنید.

تئوری پورتفولیو

تئوری مدرن پورتفولیو چارچوبی از مدیریت استراتژیک را برای تخصیص دارایی‌ها فراهم می‌کند به طوری که برای سطح معینی از ریسک، بازده مورد انتظار حداکثر شود. این تئوری به شرکت‌ها اجازه می‌دهد تا تجزیه‌وتحلیل هزینه و سود را در مورد استقرار منابع انجام دهند و شایستگی قرار دادن منابع فردی را برای شرکت در کل آن مشاهده کنند.

ماتریس رشد-سهم

این ماتریس که توسط گروه مشاوره بوستون توسعه یافته است، به شرکت‌ها کمک می‌کند تا ارزش واحدهای تجاری فردی خود را با ترسیم تجارت بر روی یک محور تجزیه‌وتحلیل کنند. دو پارامتر قضاوت عبارتند از:

  • سهم بازار: معیاری از موقعیت رقابتی یک واحد تجاری نسبت به همتایانش
  • نرخ رشد صنعت: معیاری از چشم‌انداز صنعت خاصی که واحد در آن فعالیت می‌کند

قابلیت اصلی

کسب‌وکارها باید به دنبال توسعه تخصص در زمینه‌های برتر و حذف یا برون‌سپاری باقی‌مانده فعالیت‌های تجاری خود باشند. با توانایی انجام این کار، یک سازمان می‌تواند محصول، خدمات یا چشم‌اندازی منحصر‌به‌فرد و بی‌نظیر را در اختیار بازار و مصرف‌کنندگان قرار دهد.

منحنی تجربه

منحنی تجربه این گزاره را بیان می‌کند که هر گاه خروجی تولید شده دو برابر شود، هزینه‌های ارزش افزوده با درصد ثابتی کاهش می‌یابد.


استراتژی‌های رقابتی عمومی

شرکت‌ها باید استراتژی خود را بر روی رهبری هزینه یا تمایز متمرکز کنند. به گفته مایکل پورتر، استراتژیست تجاری مشهور، اگر شرکتی روی یک عامل منحصر به فرد تمرکز نکند، خطر هدر دادن منابع خود را به دنبال دارد. چنین استراتژی بر تخصص در یک محصول یا خدمات با ایجاد یک پیشنهاد فروش منحصر به فرد یا ایجاد صرفه‌جویی در مقیاس برای دستیابی به هزینه‌های پایین تولید تاکید می‌کند.

ساختار صنعت و سودآوری

مدل نیروهای رقابتی (Porters 5 Forces) چارچوبی از مدیریت استراتژیک و یکی از استراتژی‌های رقابتی عمومی است که برای ارزیابی رقابت‌پذیری صنعت استفاده می‌شود. این مدل شامل ۵ مرحله زیر است:

  1. تهدید تازه‌واردها

در یک صنعت رقابتی، خطر ورود تازه واردان زیاد خواهد بود. با فرض اینکه یک صنعت یا بخش بسیار سودآور باشد، برای بسیاری به‌عنوان یک چشم‌انداز تجاری جذاب در نظر گرفته می‌شود. برخی از عوامل بازدارنده برای سهولت ورود به بازار عبارتند از اختراعات، سرمایه مورد‌نیاز، وفاداری مشتری به برندهای معتبر و صرفه‌جویی در مقیاس موجود.

  1. تهدید جایگزین‌ها

اگر یک محصول یا تجربه را بتوان به راحتی با یک جایگزین مشابه تکرار کرد، گفته می‌شود که تقاضا برای آن محصول کاهش می‌یابد. اگر مصرف‌کنندگان بتوانند محصولات جایگزین مشابهی پیدا کنند، صنعت یا بخش رقابتی در نظر گرفته می‌شود.

  1. قدرت چانه‌زنی مشتریان

مشتریان از قدرت چانه‌زنی بالایی در بازار رقابتی برخوردار خواهند بود. فروشندگان نمی‌توانند فشار قیمتی را اعمال کنند که به سوددهی آن‌ها کمک کند.

  1. قدرت چانه زنی تامین‌کنندگان

هنگامی که چندین تامین‌کننده برای تهیه مواد خام یا واسطه حضور دارند، نمی‌توانند قیمت نهایی را به شکل غیرقابل توجیهی تحت تاثیر قرار دهند.

  1. صنایع رقابتی

صنایع رقابتی از درجه بالایی از نوآوری و استراتژی‌های رقابتی و بازاریابی تکامل‌یافته برخوردار هستند.


زنجیره ارزش

زنجیره ارزش شامل فهرستی از فرایندها یا فعالیت‌هایی است که یک شرکت برای ارائه یک محصول یا خدمات به بازار انجام می‌دهد. فعالیت‌های این زنجیره به دو عملکرد تقسیم می‌شوند:

فعالیت‌های اولیه

این بخش از مدیریت استراتژیک شامل کارکردهایی هستند که مستقیماً به ایجاد یک کالا یا خدمات می‌پردازند. آن‌ها شامل کارکردهایی مانند لجستیک ورودی و خروجی، عملیات، بازاریابی و فروش و خدمات‌رسانی به محصول هستند.

فعالیت‌های حمایتی

این بخش شامل کارکردهایی است که تولید کالا یا خدمات را تسهیل می‌کند. آن‌ها از عملکردهایی مانند منابع انسانی، فناوری، تدارکات و زیرساخت تشکیل شده‌اند.

به گفته پورتر، همسویی فعالیت‌ها می‌تواند کارایی عملیاتی یک سازمان را بهبود بخشد و در نهایت یک مزیت رقابتی برای آن ایجاد کند.

جمع‌بندی

با مدیریت استراتژیک می‌توان اهداف مختلفی را مد نظر داشت و به آن‌ها دست یافت. انتخاب درست اهداف مدیریت استراتژیک بسیار مهم است؛ زیرا هرچقدر در انتخاب اهداف عاقلانه‌تر تصمیم گرفته شود، نتیجه نهایی سودمند‌تر خواهد بود.

البته این را بدانید که در این حوزه، همیشه فضا برای رشد و پیشرفت وجود دارد. هر سازمانی با توجه به نقاط قوت و ضعفی که دارد، اهداف مختص به خود را برای مدیریت استراتژیک برنامه‌ریزی می‌کند.

اخذ گواهینامه ایزو معتبر

ایزوسیستم با همکاری برترین مراجع صدور (CB) اقدام به صدور گواهینامه‌های بین‌المللی ایزو (ISO) برای شرکت‌ها، سازمان‌ها و سایر مراکز تجاری و غیرتجاری کرده است. ایزوسیستم برترین مرکز اخذ گواهینامه ایزو با مجوز رسمی سازمان صنعت، معدن و تجارت در رتبه یک شرکت‌های مشاور مدیریت و واحد برتر فنی و مهندسی در کل کشور قرار دارد.

برای اخذ انواع گواهینامه ایزو می‌توانید از طریق صفحه دریافت ایزو درخواست خود را به صورت سریع ثبت کنید. برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید از طریق شماره‌های ۳۳۴۴۴۸۱۴-۰۲۳ و ۳۳۴۴۴۸۱۳-۰۲۳ با ما در تماس باشید یا از طریق تکمیل فرم اخذ ایزو کارشناسان ما با شما تماس خواهند گرفت.


این مقاله به صورت اختصاصی توسط تیم فنی ایزوسیستم آماده شده است، هرگونه بهره برداری بدون ذکر نام و آدرس منبع شرعا و قانونا ممنوع می باشد.

نیاز به مشاوره دارید؟ با ما تماس بگیرید...

تماس با ایزوسیستم ۳۳۴۴۴۸۱۳-۰۲۳ و ۳۳۴۴۴۸۱۴-۰۲۳

ایزوسیستم برترین مرکز صدور مدارک بین المللی ایزو و دارنده مجوز سازمان صنعت، معدن و تجارت می باشد.

هشدار: مراقب نیش مراکز بدون مجوز رسمی در حوزه ی خدمات مشاوره و صدور گواهینامه های ایزو باشید!